آنها شایسته ترین لذت ها را فراهم می کنند، گویی لذت های بدن را فرض می کنند.
مراقبت از بیمار مهم است که بیمار دنبالش باشد، اما این اتفاق در زمانی می افتد که کار و درد زیاد است.
- من اصلاً کار نمیکنم جز اینکه از آن مزیتی بگیرم.
- شک یا درد بیهوده در توبیخ در لذتی که می خواهد.
- من اصلاً کار نمیکنم جز اینکه از آن مزیتی بگیرم.
- باد ملایمی از سوی کوهستان میوزید و برگهای درختان را به آرامی به رقص در میآورد. در دوردست، صدای پرندگان با آهنگ دلنشین آبشار در هم میآمیخت.
در میان جنگلهای انبوه و سرسبز، نور خورشید به سختی از میان شاخهها عبور میکرد. صدای خشخش برگها زیر پاها، حس آرامش و سکون را به ارمغان میآورد.